پنج شنبه ١٥ آذر ١٤٠٣
سال ۱۴۰۲؛ سال «مهار تورم و رشد تولید»
شهید خدمتعلی رجبی

نام: خدمتعلی

نام خانوادگی: رجبی هشجین

نام پدر: مقصود

تاریخ تولد:1341/01/01

تاریخ شهادت:1362/12/07

محل شهادت: جزیره مجنون (عملیات خیبر )


زندگینامه شهید:

 

خدمتعلی رجبی فرزند زوج مقصود رجبی و وجیهه حسنلو در 1 فروردین 1341 در هشجین ازتوابع شهرستان خلخال به دنیا آمد. پدرش از طریق باغبانی و کشاورزی، امرار معاش می کرد.وی در هنگام تولد فرزندش در سفر زیارتی کربلا بود.در این باره می گوید:«پیش از تولد او درکربلا بودم و وقتی که برگشتم فهمیدم پسرم متولد شده است.»خدمتعلی پس از طی دوران کودکی در دامان پدر و مادر،در سن 6 سالگی در مدرسه زادگاهش،مشغول به تحصیل شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد و در سال1353 وارد مدرسه راهنمایی هشجین شد او درکنار تحصیل،با وجود سن کم اوغات فراغتش را به پدر و مادر در کار کشاورزی و باغداری کمک می کرد.

با اتمام دوره ی راهنمایی خدمتعلی به منظور ادامه ی تحصیل به شهر اردبیل نقل مکان کرد و با نام نویسی در دبیرستان شاه عباس،تحصیلات متوسطه را آغاز نمود.در طول دوران تحصیل علاوه برکتب درسی،علاقه خاصی به کتب دینی و مذهبی مخصوصاً به قرآن داشت.

با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی علی رغم صغرسن ،فعالیت زیادی داشت ازجمله به همراه یکی از دوستانش به نام عمران پستی،راهپیمای ها را در روستا وخلخال دنبال می کرد.پدرش در مورد فعالیت های او قبل از انقلاب می گوید:«یادم هست روزی بنا به دستور رئیس پاسگاه، عکس شاه رابه در ودیوارمی چسبانند ومی خواستن به دکان ما هم بچسبانند که خدمتعلی مانع شد.در آخر رئیس پاسگاه خواست که حداقل اسکناسی را که عکس شاه دارد را بچسباند»این شهید بزرگوار اهمیت خاصی برای نماز اول وقت قائل بودوبه دوستان وآشنایان نماز اول وقت را سفارش می کرد.«گاهی اوقات با دوستان محفلی را تشکیل میدادند واوباتوجه به مطالعه ای که از نشریات وکتابها ی ارگان های انقلاب داشت برای آنان تانصفه های شب صحبت می کرد.»این شهید بزگوار درسال1359 تحصیلات متوسطه ی خود را دردبیرستان شاه عباس به پایان رساندوبلا فاصله به عضویت سپاه پاسداران در آمد.فعالیت های وی دراین نهاد چشمگیر بود به طوری که درطی زمان اندک به فرماندهی سپاه گرمی منصوب شدوپس از آن فرماندهی سپاه خلخال را به عهده گرفت.

با شروع جنگ تحمیلی باسخنرانی های آتشین خود در مساجد روستاهاباعث جذب نیروهای بسیجی به جبهه شد.طولی نکشید خودش نیزدرحالی که پدر وبرادرش در جبهه حضورداشتند،به جبهه اعزام شد.او در اولین اعزامش به جبهه 21ساله بود.قبل از حرکت به جبهه به مادرش گفته بود:«دعاکن که من شهید شوم نصف ثوابم را به شما دهم.

درطی مدت کوتاهی به معاونت گردان تخریب لشگر 31عاشورا برگزیده شدوتلاش های فراوانی در این پست انجام داد.خدمتعلی در برابر مشکلات بسیار صبور واستوار بود.هر موقع با مشکل مواجه می شد،سعی می کرد با بردباری وصبر آن راحل کند.برای افراد اهل منبر ومسجد وعلاقه مند به فرایض دینی احترام خاصی قایل بودوبه مردم وخانواده توصیه می کرد به انقلاب پایبند باشندتابه همه جا گسترش پیداکند.همیشه ودر همه حال از خداوند آرزوی شهادت می کرد.این آرزوها از همان اوایل انقلاب درجان ودلش ریشه دوانده بود.سید کیومرث درستکار ،برادرسید فتاح درستکار می گو ید:«روز اعزام بود وپاسداران به جبهه های حق علیه باطل اعزام می شدند.برادرم سیدفتاح درستکار هم در این اعزام بود.بنده ومادرم برای بدرقه وخداحافظی نیرو ها به سپاه رفته بودیم.مادرم هنگام اعزام برادرم گریه کرد.شهید رجبی هم با لباس فرم در پست فرماندهی ،نیروها را بدرقه می کرد.بعد از اینکه برادران پاسدار اعزام شدند رجبی پیش ما آمد ودید که مادرم گریه می کند.بعد از احوال پرسی با خنده گفت:مادرم چرا گریه می کنی ما همه فدائیان انقلاب واسلامیم واین لباس سبز فرم که به تن کرده ایم کفن ماست وبا این لباس در راه اسلام وقرآن فدا خواهیم شدتا اسلام زنده بماند.ومادرم با شنیدن این سخنان آرام شد.»

خدمتعلی رجبی پس از دو ماه حضور فعال در جبهه در هفتم اسفند 1362 در عملیات خیبر در اثر اصابت مستقیم تیر به شهادت رسید.پدر گرامی ایشان از نحوه شنیدن خبر شهادت می گوید:«به همراه دو پسرم در جبهه بودیم.روزی دیدم رفتار رزمندگان فرق کرده است و طوری دیگر رفتار می کنندوازدید من پنهان می شوند.از بچه ها پرسیدم وفهمیدم خدمتعلی شهید شده است در دعای توسل خبر شهادتش را به من گفتند»در شرح این واقعه،رستمی(همرزم شهید)می گوید:«در دشت آزدگان بودیم وخدمتعلی معاون گردان  تخریب بود وبرادرانش در گردان حر حضور داشتند.ایشان زودتر به جزیره ی مجنون رفت وما هم قرار بودبعدا اعزام شویم.یک روز در مانوربودیم و وقتی آمدیم دیدیم پدر شهیدرجبی باچند نفر از پاسداران هشجین آمده اندبه ما گفتند زود باشید یک دعای توسل برگزار کنیم.پدر ایشان می خواست از این طریق خبر شهادتش را به ما اعلام کند»خدمتعلی رجبی اولین شهید خانواده بودوپیکر پاکش در شهر هشجین به خاک سپرده شد.

وصیتنامه شهید:

بسم رب الشهدا و الصدیقین

أتا مرون النّاسَ بِالبِر وتنوسونَ اَنفُسَکُم

سلام بر مهدی  یاور مظلومان جهان و نائب بر حقش امام امت و بر رزمندگان پر توان چند ا... و لشکریان توحید با آنکه می دانم گناهانم مانع از اجابت  دعاهایم د ر پیشگاه خداوند است و شهادت تصیبم نمی شود .

ولی اگر خداوند متعال غفّار و ستّار و علّام از سر گناهانم گذشت و به عنوان بنده ای ذلیل و گنهکار قبول کرد و پذیرفت که بنده گنه کارش را جزو آمرزیده  شدگان قرار دهدم و بپذیرد و در  رده شهدا قرار دهد و چه انتظاری خدا یا چه روزها و شبها که انتظار چنین روزی را می کشیدم  معبود خالقا چه مدتها که در انتظارش بودم ولی معبودا گناهانم ، می ترسم پرده عصمتم را بدرد خدا نکند بنده گناه کارت را در روز قیامت پرده عصمتش را به سبب آرزوهای طول و درازش و پیروزی هوای نفسش بدری و آبرویم را ببری خدایا نفهمیدم گناه کردم خدا یا ندانستم معبودا آمدم آخرین امیدم جبهه است الهی مولای و سیدی چه زشتیها که  دارم پروردگارا چه گناهانی که در خلوتها کرده ام خدا یا چه جسارتها که در حضورت کرده ام معبودا همه را دیدم از همه خجالت کشیدم جز ذات اقدست خدا یا تو خود گفتی ادعوُ اَستَجِبً لَکُم  و من نیز با باری از گناهان آمده ام  الهی هَب الی کَمالَ اَلا نقبطاعَ الیک الهُِِِِِِم اَجعل و فاتی فََلافی سَبیلک خدا یا اگر تو هم مرا از درگاهت برانی پروردگارا  کجا برم الهی در چه کسی را بزنم الهی صَبرُت عَلیَ حَرِ نارِک فِکیفَ اَصبِِرعلی ِفراقَک  خدایا گیرم به آتش جهنم صبر کردم ولی چگونه کنم دوری تو را خدا یا ببخشای مرا که بهترین و مهربانترین بخشندگانی . سلام بر پدر و مادرم بر پدر و مادر پیرم .

پدر و مادری که سالیان دراز زحمتم را کشیدند ولی من نتوانستم خدمتی به آنها بکنم ولی مادرم شیرت را حلالم کن که به هدر ندادم و جانی که پوست و گوشت و استخوانش از شیر تو رشد کرده بود فدای قرآن کردم و در مقابل گناهانم هیچ قیمتی متاعی جهت تعویض نیافتم . جز خونم  امانتی بودم دست شما از خدایم . اگر مین ها بدنم را تکه تکه کردند و برایتان هدیه فرستادند ناراحت نشوید و مرا قبول کنید و این چند کلمه را به عنوان وصیت می نویسم و می دانم که لیاقت نوشتن وصیت نامه را به امت مسلمان ندارم .

اول شهادت می دهم خدا یکی است احدأ وصمدأ و رحمن و رحیم و مهربان و ستار و غفار و قهار و قاسم الجبارین است ، شهادت می دهم که همه پیامبران برحقند  شهادت می دهم به علی (ع) و 11 فرزند  بر حقش شهادتت می دهم به معاد  به زمان بر انگیخته شدن انسانها ست زمان رسیدگی به جرائم وقت میزان و عدل و داد است زمان قضاوت خداست یا قسمت می دهم به خون شهیدان کربلا رسوایم نکن .

دوم : امت مسلمان نفسهایتان را مطیع عقلتان کنید از اختلافات بپرهیزید که امام فرمود همه اختلا فها سر (من ) است  . دنیا فانی است آنچه می ماند خوبی و بدی است .

برادران پاسدار و روحانیت  را ول نکنید و امام را رها نسازید که رهبر همه به سوی نجات و فلاح است ازاختلافات بپرهیزید و تابع هوا نفس نباشید که انسان را هلاک می کند به نغمه های شوم مزدوران بیرونی و درونی  استعمار گوش فرا ندهید که اما فرمود شیطان بزرگ آمریکا ست تقوا  تقوا تقوا را فراموش نکنید سوار برکشتی تقوا از طوفانهای سهمگین زندگی و امواج دنیا نجات یافته ودر بهشت موعود پهلو گیرید  که ( إن إکرَمَ عِندَ ا... اتقُبَکم )

جنگ را فراموش نکنید که مسئله اصل ما جنگ است پدران و مادران فرزندان خود را  روانه جبهه کنید که داده اید در را خدا همچون ما در وهب پس نگیرید . از تهمت زدن  و تجسس درباره همدیگر بپرهیزید که خداوند تجسس کنندگان  و تهمت زدنندگان را دوست ندارد آنچه را که درباره دیگران از بدیها می دانید همچون خداوند قهار و ستار  بپوشانید که وظیفه انسانها همین است .

رمز پیروزی یاد تان نرود وحدت را وحدت را حفظ کنید که با حفظ و حدت می توان کاخهای سبز و سرخ سفید را لرزاند و در هم ریخت که وعده پیروزی نهائی نزدیک است .

به خانواده شهدا احترام بگذارید که ما هر چه داریم از اینها داریم خانواده شهدا گرانقدرترین و پر بهاترین از لحاظ کیفیت  انسانهای کامل و بهترین نعمت خداوند که همانا جانهای شیرین فرزندانشان بوده است ، در راه خدا داده اند .

مساجد را پر کنید که مساجد سنگر است اسلام را رها نکنید که کمک به اسلام باید به خاطر خدا باشد نه اینکه با اشتباه یک فرد هر چند ظاهری در رده بالایی باشد همه چیز را از یاد برده و آنچه که تکلیفمان می باشد توجیه کنیم خدا نکند آن روز بیاید که خداوند منان بر اثر کفران نعمتها نعمتهایش را از ما بگیرد .

دو روز روزه دارم برایم بگیرید و مقداری پول نزد برادرم دارم که البته در دفترچه ام می باشد نصفش را به جنگ زده گان بدهید وبقیه هر طوری پدرم صلاح دانست خرج کنید .

خواهرانم و مادرم و برادرانم ، درس از ذینب کبری و مادرم از زهرا مرضیه و برادرانم  درس از امام سجاد (ع) و پدرم درس از امام حسین (ع) بگیرید و متزلزل نشوید رسالت زینب بر دوش به یاری اسلام بشتابید و مرا عفو کنید و برایم دعا کنید خداوند گناهانم را ببخشد .

إنَ تَنصر ا... یَنصَرکم و یُثبت اقدُ امَکم                          خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت فرما

خداوند امام را باقی بدار تا آقایش مهدی ( عجل ا... تعالی فرجها الشریف ) تشریف فرما شوند . گناهانم را ببخش

لشگریان توحید را پیروز بگردان

                        ساعت 8 شب 28/11/62 چادر در نزدیکی قصر شیرین

 

قسمتی از مناجاتها که در خلوت با دست خط خودش نوشته است:

1-ای خدای حسین(ع) سرور شهیدان ای یاری دهنده موسی کلیم الله و یاور محمد رسول الله دشمنان پیمان بسته اند که احکامت و قوانین اسلام و قرآن را از بین ببرند همانطوری که موسی را بر فرعون و محمد(ص) را بر کفار پیروز گردانیدی رزمندگان اسلام را پیروزشان گردان

2- ای امت حزب الله اسلام یگانه مکتب رهایی بخش مستضعفین جهان بوده و هست تنها مکتبی است که استقلال وآزادی را به معنی واقعی کلمه در بر دارد از اسلام و امت دست برندارید که دشمن در کمین است.

3- پیرو ولایت فقیه باشید که ادامه دهنده راه است.             

4- روحانیت مبارز را حامی باشید که روحانیت حامی قرآن و اسلامند.

5- پیرو راستین علی (ع) باشید و به سخنان امام امت این موسی زمان گوش فرا داده و فرامین مبارکش را اجرا بکنید.

6- در همه ی حال به یاد خدا باشید که الا بذکر الله تطمئن القلوب

7- برادران پاسدار هرگز نخواهید که امورتان از روحانیت جدا باشد همانطوری که نخواسته اید و دنباله روحانیت باشید که حتماً نجات یابید.

8- برادران پاسدار ای نور چشمان امام سعی کنید اخلاق اسلامی را رعایت کرده و آگاهی اسلامی تان را بالا ببرید

9- از تفرقه بپرهیزید که تفرقه بزرگترین سلاح های دشمن است.

10- مردم جبهه ها را سنگرهای نمناک و خاکی رزمندگان را  از یاد نبرید پدران و مادران فرزندانتان را روانه جبهه کنید که روز روز امتحان است و این فریاد حسین(ع) است که از کربلای ایران اسلامی بگوش می رسد.

11- پدر و مادرم دعا کنید که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار عفوم کنید من فرزندی نیکو برایتان نبودم و خدمتی به شما نکردم ببخشید مرا که رضایت شما شاید باعث رضایت خداوند گذشت از گناهانم باشد که انجام داده ام.

امانتی بودم در دست شما و اگر خدا خواست و قبولم کرد که به لقایش بشتابم ناراحت و غمگین نباشید که همانا فقط امانت مرا به صاحب اصلی اش بر گردانده اید خواهران و برادرانم حامی اسلام و قرآن و امام باشید و هرگز انقلاب را از یاد نبرید و مرا ببخشید که برادر خوبی برایتان نبودم.

حدود 19هزار تومان پول دارم که خمس 8 هزار تومانش را داده ام و خمس بقیه را داده و بقیه را در هر راهی که پدرم صلاح بداند خرج بکنید. خمس بقیه را نیز دادم.

 

 

منو اصلی
لینک

 

تمامی حقوق این وب سایت محفوظ و متعلق به استانداری استان اردبیل می باشد
تاریخ آخرین به روز رسانی:پنج شنبه ١٥ آذر ١٤٠٣